جیمی استوارت، بازیگر سرشناس سینما، زمانی آهنگی را با یک بازیگر برندهی جایزهی اسکار دیگر ضبط کرد
به گزارش دانلود فیلم و به نقل از برخورد دهنده جیمی استوارت، که به خاطر مهارت ذاتیاش در بازی در نقش شخصیتهای بااخلاق شناخته میشود، یکی از بزرگترین ستارههای سینمای «عصر طلایی هالیوود» بود. در حالی که او اغلب با فیلمسازانی مانند آلفرد هیچکاک و آنتونی مان همکاری میکرد که مواد چالشبرانگیزی خلق میکردند،
به گزارش دانلود فیلم و به نقل از برخورد دهنده جیمی استوارت، که به خاطر مهارت ذاتیاش در بازی در نقش شخصیتهای بااخلاق شناخته میشود، یکی از بزرگترین ستارههای سینمای «عصر طلایی هالیوود» بود. در حالی که او اغلب با فیلمسازانی مانند آلفرد هیچکاک و آنتونی مان همکاری میکرد که مواد چالشبرانگیزی خلق میکردند، قابلیت اطمینان ذاتی استوارت، او را به چهرهای قابل اعتماد برای سینهفیلهای آمریکایی تبدیل کرد.
استوارت در نهایت به لطف بازی در نقش اسلحهکشهای نمادین، با ژانر وسترن شناخته شد، اما کارهای اولیه او تحت سلطهی کمدیهای سبک و ملودرامهای عاشقانه بود. با این حال، استعدادهای استوارت فقط به بازیگری محدود نمیشد. استوارت و همکار برندهی جایزهی اسکار، خوزه فرر، زمانی که در دانشگاه بودند، با هم یک آهنگ موفق ضبط کردند.
جیمی استوارت و خوزه فرر در یک گروه موسیقی با هم بودند
پیش از درخشیدن در تعدادی از بهترین فیلمهای دههی ۱۹۳۰، جیمی استوارت در دانشگاه پرینستون نیوجرسی به تحصیل در رشتهی بازیگری مشغول بود. با اینکه او قصد داشت هم روی صحنه و هم روی پرده بدرخشد، استوارت به اجرای موسیقی جاز قدیمی علاقه داشت.
یک سال پایینتر از او، خوزه فرر مشغول تحصیل در رشتهی معماری بود و در کنار آن به بازیگری نیز علاقه داشت. اما فرر علاوه بر این، ترانهسرا و رهبر گروه کوچک موسیقی به نام «پایپزنهای ابلق» بود که آن را به همراه همگروهیاش سید وایز اداره میکرد. هرچند پایپزنهای ابلق هنوز به شهرت گسترده نرسیده بودند، اما گروه به اندازهی کافی موفق بود که برای ضبط آهنگ جدیدی به نوشتهی وایز به نیویورک سفر کند.
تکآهنگ جدید وایز، «عشق تنها یک بار میآید»، یک ترانهی عاشقانهی کلاسیک بود که بازتابدهندهی نسل قدیمیتر موسیقی جاز به شمار میرفت. در حالی که استوارت در آن زمان به طور فعال با فرر و وایز اجرا نمیکرد، او در جلسهی ضبط آهنگ جدیدشان به عنوان خواننده به پایپزنهای ابلق پیوست. بر اساس گفتههای شرمن تاتن، همگروهی پایپزنهای ابلق، این جلسه در اواخر ۱۹۳۰ یا اوایل ۱۹۳۱ در شرکت ضبط صدای استاندارد ضبط شد.
هرچند استوارت خوانندهی اصلی «عشق تنها یک بار میآید» بود، اما روی دیگر صفحه شامل اجرایی از استاندارد جاودان جاز، «Sweet Georgia Brown» بود که توسط فرر خوانده شده بود. این آهنگ در اصل در سال ۱۹۲۵ توسط کنت کیسی نوشته شده بود و بنی برنی و مایسئو پینکارد آن را آهنگسازی کرده بودند.
با اینکه این آهنگ نشاندهندهی اتحاد فوقالعادهی دو هنرمند بسیار متفاوت است، اما «عشق تنها یک بار میآید» آخرین همکاری موسیقیایی استوارت و فرر بود. استوارت بعدها با اجرای بعدیاش از «روز به روز» (که در اصل برای اجرای دانشگاه پرینستون از «شمشیرهای اسپانیایی» ضبط شده بود) به عنوان نمونهی ملموستری از مهارتهای آوازیاش، کمی به عنوان هنرمند به شهرت رسید. در حالی که ایدهی تبدیل شدن یک موسیقیدان تثبیتشده به بازیگر چیز عجیبی نیست، اما جاهطلبیهای موسیقایی استوارت قبل از درخشیدن در هالیوود، هرگز فراتر از چند تجربهی گذرا نرفت.
جیمی استوارت کار خود را با موزیکالها آغاز کرد
با اینکه جیمی استوارت هرگز به عنوان یک خوانندهی تکنفره به شهرت قابلتوجهی دست پیدا نکرد، اما بسیاری از اولین نقشهای او در موزیکالهای کلاسیک هالیوود رقم خورد.
استوارت پس از اولین اجرای خود در برادوی در نمایشنامهی «کری نیشن» (Carry Nation) در سال ۱۹۳۲، در موزیکال وسترن «همراه ماری آمد» (Along Came Marie) در کنار جانت مکدونالد و موزیکال تکنیکالر کمپانی MGM «برای رقص زاده شده» (Born To Dance) در کنار النور پاول ظاهر شد.
اگرچه هیچکدام از این فیلمها لزوماً در میان بهترین آثار او قرار نمیگیرند، اما نشان دادند که شخصیت گرم و پرشور استوارت که او روی صحنه تئاتر ساخته بود، میتواند به سینما هم منتقل شود.
این نقشها آنقدر مهم بودند که استعدادهای استوارت توجه فیلمسازانی مانند فرانک کاپرا را به خود جلب کردند.
کاپرا در سال ۱۹۳۸ با فیلم کمدی رمانتیک «شما نمیتوانید آن را با خود ببرید» (You Can’t Take It With You) به استوارت نقش برجستهای داد که تبدیل به یک موفقیت بزرگ تجاری و هنری شد و جایزهی بهترین فیلم اسکار را به دست آورد. اجرای درخشان او در نقش تونی کربی با تحسینهای زیادی روبرو شد و راه را برای همکاریهای بعدی با کاپرا در فیلمهای «آقای اسمیت به واشنگتن میرود» (Mr. Smith Goes to Washington) و «چه زندگی شگفتانگیزی است» (It’s a Wonderful Life) هموار کرد.
استوارت اگرچه به طور موقت برای خدمت در ارتش ایالات متحده هالیوود را ترک کرد، اما در سال ۱۹۴۱ در دو موزیکال پرفروش ظاهر شد. مهارتهای قوی او در خوانندگی در فیلم کمدی مهیج «طلای گلدان» (Pot ‘O Gold) ساختهی جرج مارشال و موزیکال زندگینامهای «دختری به سبک زیگفلد» (Ziegfeld Girl) به نمایش درآمد.
خوزه فرر، اسطورهای در سینما و تئاتر
در حالی که استوارت عمدتا به خاطر بازیگریاش شناخته میشد، فرر هم در سینما و هم در صحنهی تئاتر به شهرت رسید. پس از دورهی فعالیتش با پایپزنهای ابلق، فرر نقش فعالی در برادوی ایفا کرد و در بسیاری از اجراهای تحسینشدهی نمایشنامههای شکسپیرو موزیکالهای کلاسیک ظاهر شد. در حالی که او برای بسیاری از این آثار مورد تقدیر قرار گرفت، اما دوران حرفهای فرر زمانی به اوج خود رسید که او در نقش اصلی نمایشنامهی «سیرانو دو برژراک» درخشید. او در سال ۱۹۵۰ با بازی در نقشآفرینی فیلم اقتباسی با همین نام، تاریخساز شد و جایزهی اسکار بهترین بازیگر مرد را به خود اختصاص داد و اولین ستارهی لاتینتبار برندهی این جایزه شد.
بردن جایزهی اسکار توسط فرر او را به یکی از بازیگران پولساز صنعت سینما تبدیل کرد و باعث شد او حرفهای طولانیمدت را پشت سر بگذارد که تقریباً شش دهه به طول انجامید. اگرچه به دلیل موفقیت نقشهای سینماییاش، گذشتهی او با پایپزنهای ابلق تا حد زیادی به فراموشی سپرده شد، اما فرر در سال ۱۹۵۵ با موزیکال زندگینامهای «عمیقاً در قلب من» ساختهی استنلی دونن به ژانر موزیکال بازگشت. این فیلم بر اساس کتاب زندگینامهی محبوب الیوت آرنولد با همین نام در سال ۱۹۴۹ ساخته شد و فرر در آن نقش آهنگساز افسانهای، زیگموند رامبرگ را بازی میکرد که مشهورترین آثار او شامل «شاهزادهی دانشجو»، «آوازهی صحرا» و «ماه نو» بود. این فیلم یادآور تواناییهای ذاتی موسیقیایی فرر شد و متعاقباً به عنوان یکی از بهترین موزیکالهای دههی ۱۹۵۰ شناخته شد.
حرفههای استوارت و فرر از چند جهت با هم همخوانی دارند. هر دو بازیگر در نیمهی دوم دوران حرفهای خود برای بازسازی تصویرشان، نقشهای کمی جسورانهتر را بر عهده گرفتند و شخصیتهای «مرد خوب» را که به ظرافت ساخته بودند کنار گذاشتند. در حالی که جنبهی تاریک استوارت در همکاریهای جسورانهتر او با هیچکاک و مان آشکار بود، فرر در نقش امپراتور شادام چهارم در اقتباس دیوید لینچ از رمان علمی-تخیلی فرنک هربرت، «تلماسه»، که بعداً به یک اثر کلاسیک کالت تبدیل شد، بازی بهیادماندنیای ارائه کرد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰